۳۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۸۸۰۵۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۴ - ۳۰-۰۵-۱۳۹۵
کد ۴۸۸۰۵۰
انتشار: ۱۳:۰۴ - ۳۰-۰۵-۱۳۹۵
اتمام حجت در دو دهه قبل

سخنان رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی و کنسرت: موسيقي جان دادن به بي جان هاست

هنر موسيقي، محاسبه متکي به طبيعت و فطرت بشر است؛ که خرد انساني، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده
عصر ایران - در روزهای اخیر، موضع گیری های مختلفی درباره موسیقی و مشخصاً برگزاری کنسرت ها از سوی برخی افراد و صاحبان تریبون اتخاذ می شود. از آنجا که برخی از این موضاع از سوی برخی افراد که خود را نماینده طیف ارزشی و ولایتمدار جامعه می دانند، مناسب است بیانات رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی و کنسرت را بازخوانی و به عنوان اتمام حجت در این خصوص منتشر کنیم.

سخنان زير دو دهه قبل در جريان بازديد رهبر معظم انقلاب از صدا و سيما و پس از اجراي موسيقي توسط ارکستر صدا و سيما و چند تن از هنرمندان بيان شده است.

بسم ا... الرحمن الرحيم

بنده با اينکه در امر موسيقي سر رشته اي ندارم و نمي توانم در حضور اهل فن، قضاوتي شايسته بکنم لکن به مقتضاي طبيعت بشري، که قضاوت بر مبنا ذوق و قريحه انساني و غرايض معنوي دارد، مي توانم بگويم: اجرايتان خيلي خوب بود. از آقاي افتخاري(عليرضا)، آقاي مختاباد(سيد عبدالحسين)، آقاي فيروز بخت(مهيار) و همچنين بقيه آقايان که زحمت کشيديد، تشکر مي کنيم.

  موسيقي هنر دقيقي است

مقوله موسيقي، جزو مقولات مطرح در جامعه و به خصو ص در صدا و سيماست. البته در صدد نيستم که تبيين کلي اي در امر موسيقي داشته باشم. چون پرداختن به اين مقوله، نيازمند شرايط خاص ديگر است. اينجا داخل استوديوي موسيقي جا دارد از بعد ديگري راجع به اين هنر صحبت کنم: اساساً موسيقي، که در تقسيم بندي هاي علوم قديم، از شعب رياضي است و چون با دقت و محاسبه و اندازه گيري دقيق سروکار دارد، جزو بخش هاي دانش رياضي محسوب مي شود. هنر دقيقي است.

به تعبيري ديگر، هنر موسيقي، محاسبه متکي به طبيعت و فطرت بشر است؛ که خرد انساني، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و براي آن پيشرفت قواعدي- موازيني گذاشته است.

البته امروز که اروپايي ها و غربي ها در باب موسيقي پيشرفت هاي زيادي کرده اند و قواعد دقيق و منظم وضع نموده اند، وضعيت طور ديگري است. در گذشته که صحبت از مسائل مبتلا به امروز موسيقي نبود و بديهه نوازي و بديهه خواني رواج داشت، خواننده اي بناي خواندن مي گذاشت و نوازنده ي هنرمندي هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن مي پرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمي دانست که خواننده چه مي خواهد بخواند؛ لذا تا خواننده براي خواندن دهان باز مي کرد او هم ساز خود را کوک مي نمود و به هم نوايي مشغول مي شد. يعني هيچ قاعده اي که بر مبناي آن نت نوشته اي وجود داشته باشد، در کار نبود.

من در اين زمينه ها تجربه و آشنايي ندارم. اما از کساني که از اهليت در اين هنر برخوردار بوده اند، شنيده ام حتي در زمان متداول نشدن نت، آنان که در امر نوازندگي يا خوانندگي فعال بودند، طبق فطرت و ذوقي سليم، نظم منطقي را در کار معمول مي داشته و قواعد را رعايت مي کرده اند.

 هنر موسيقي، تلفيقي از دانش، انديشه و فطرت خداداد است

هفت دستگاه اصيل موسيقي و دستگاه هاي فرعي آن، که تنها مربوط به موسيقي ايراني نيست، بلکه در همه آهنگ هاي جهان وجود دارد، به گونه اي تکوين يافته، که هر صدايي شما در بياوريد، در يکي از آن دستگاه هاست. و در واقع همه آهنگ هاي غربي و شرقي در مجموعه اين دستگاه ها مي گنجد اگر توجه داشته باشيد، مقام ها و گوشه هاي مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پايان، روند منظمي را طي مي کنند؛ يعني از جايي آغاز مي شوند؛ فرود مي آيند، فراز دارند تا جايي که تمام مي شوند.

سخنان رهبر معطم انقلاب درباره موسیقی و کنسرت: موسيقي جان دادن به بي جان هاست
همه اين ها مبين حکمفرما بودن نظم در اين هنر است. بدين ترتيب مي توان نتيجه گرفت: هنر موسيقي، تلفيقي از دانش، انديشه و فطرت خداداد است؛ که مظهر فطرت خدادادي در درجه اول، حنجره انسان ها و در درجه دوم ساز ها است که به دست انسان ها ساخته شده است.

پس مي بينيد که پايه، پايه ي الهي است. حال اگر در اين زمينه به سراغ سروده هاي مولوي بروم و بگوييم موسيقي، انعکاس صداي افلاک است و آن را به عالم عرفاني مورد اشاره او وصل کنيم، از واقعيات به تخيلات نقب زده ام. زيرا گفته هاي او در اين خصوص، شبيه خيال است و نه واقعيت؛ و طبعاً مفهوم ديگري خواهد داشت.

اما بي آن که دنبال خيال پردازي بروم، در عالم واقع، صدايي که از حنجره خواننده صادر مي شود، با يک پايه الهي و خلقي که مربوط به خداي متعال است، مانند بنا مستحکم و وسيع، پر جاذبه و رنگين شکل مي گيرد. اولين نتيجه اي که اين بيان دارد، آن است که ما اين هنر را در راه خدا مصرف کنيم.

  موسيقي جان دادن به بي جان هاست

من اين نکته را مي خواهم به شما آقايان - اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسيقي دان - عرض کنم که، اين هنر ساخته و پرداخته نعمت هاي الهي را، که بر اساس يک ذوق و قريحه ذاتي و يک نظم و انتظام خردمندانه شکل مي گيرد و در واقع جان دادن به بي جان هاست، در راه خدا و رضاي او مصرف کنيد. البته ما از دوران جواني خودمان حرف هاي برخي از اهالي هنر را مي شنيديم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بي پايه واساس، مبتني به اين نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پيش بيني و سياست، به کار نمي بنديم. آنها که ادعاي چنين داشتند، هنرشان - اعم از شعر و ديگر فنون - بيش از سايرين در خدمت سياست ها قرار مي گرفت. قصد ورود به چنين بحث ها را ندارم، اما مي خواهم بگويم: هر کار که متکي به اراده انسان است، بايد براي هدفي انجام گيرد. هر چه هدف متعالي تر باشد، آن کار يا هنر ارزشمند تر مي شود.

 موسيقي غربي در مسير بهتري از موسيقي شرقي حرکت کرده است

متأسفانه هدف موسيقي در شرق، منظورم ايران و کشورهاي عربي است. و گر نه از وضعيت موسيقي در هند و چين و ساير ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال، تاريخ موسيقي ايران در طول قرون ممتد - چه قبل و چه بعد از اسلام - را خوانده ام و از سير و سر نوشت موسيقي عرب - به خصوص بعد از اسلام - مطلعم. آنچه بر اساس مطالعات خودم مي توانم بگويم، اين است که موسيقي در منطقه ما، براي هدف هاي متعالي به کار نرفته است و اين به خلاف سير موسيقي در اروپاست.

مي دانيد که من به طور طبيعي از جمله آدم هاي غرب ستيزم. چنانکه هيچ ويژگي غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمي کند. در عين حال، ويژگي هاي مثبت غرب را از روي محاسبه، تأييد مي کنم. يکي از آن ويژگي ها، مقوله موسيقي است.

درست است که در غرب، موسيقي هاي منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دير باز موسيقي هاي آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسيقي اي که براي گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، مي تواند بليت تهيه کند، در سالن اجراي کنسرت بنشيند و ساعتي، از آن لذت ببرد. در غرب موسيقي هايي که گاهي يک ملت را نجات داده و گاهي يک مجموعه فکري را به سمت صحيح هدايت کرده، کم نبوده است.

غرب برخوردار از چنين ويژگي اي نيز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم ( يعني در محدوده جغرافيايي مورد اشاره ) متأسفانه موسيقي از چنين اعتبار و جايگاهي برخوردار نبوده است. موسيقي در اين جا عبارت از آهنگ ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسيقي لهوي حرام تعبير کرده اند. فرض بفرماييد فلان خليفه، شب دچار بي خوابي مي شده است. موسيقي دان ها همراه با کنيزکان مغني، بايستي مي آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند.

موسيقي دان با آن خصوصيات که گفتم اهل خرد و قريحه و ذوق است بايستي خود را مي شکست و انواع و اقسام هنرهاي خويش را نثار مي کرد تا خليفه از حالت افسردگي که لازمه خونريزي ها، قساوت و خباثت هاي وي بود - بيرون مي آمد! اين وضعيت موسيقي در بارگاه خلفا و امراي عرب بود. يعني همين قضيه، در مورد سلاطين ايران هم صدق مي کند. پادشاهان که اهل موسيقي لهو بوده، و دربارهاي موسيقي طرب داشته اند، کم نيستند. که از آن جمله مي توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد.

توجه مي کنيد که موسيقي در خدمت چه جريان ها و کساني بوده است؟! اينکه مي بينيد در کلمات فقها، موسيقي، مقوله اي حرام و ممنوع و دست نزدني ونزديک نشدني است، به همين خاطر است.
 
محفل خوانندگي و حضور متدينين براي شنيدن موسيقي پاک

در منطقه اي که تاريخ موسيقي ما در آن شکل گرفته است، موسيقي معناي صحيح ندارد. شما بايد به آن معنا و مفهوم صحيح بدهيد؛ و در واقع باعث نجات آن شويد. حرف من با موسيقي دان ها اين است که موسيقي را به سمت معنا و هدف هاي متعالي ببريد؛ هدف ها فراتر از هدف عياشي فلان عاشق کذايي که بهمان معشوقه کذايي تر را دوست مي داشته و چون مورد بي اعتنايي وي قرار گرفته و دلش شکسته است، مي خواهد پاي فلان ساز بنشيند و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشک از فراق بريزد! چنين هدفي در استعمال موسيقي ارزشمند نيست.

چه ارزشي دارد که به خواهش دل يک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن انديشه رياضي و محاسبه علمي و منطقي را - که اعتبار موسيقي است - چنين خوار و ذليل کنند؟! که براي هدف متعالي باشد. اگر چنين باشد، آن وقت مي شود موسيقي را پاک و مقدس ناميد. آن وقت مي شود ما هم مثل غربي ها کنسرت داشته باشيم (عنوانش را مثلاً محفل خوانندگي بگذاريم، تا اصطلاح غربي به کار نبرده باشيم ) که مردم - اعم از معمولي و متدين - بليت تهيه کنند و براي شنيدن ساز و آواز شما، به آن محفل بيايند.

 ملاکم فقه است ، ملاحظه کاري نمي کنم

توجهي که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بايستي از طرف دست اندرکاران موسيقي نسبت به موسيقي صورت مي گرفت، نگرفت. البته اين بدان معنا نيست که کارها خوب انجام نشده است. مسلماً شده است که ما اينجا مي نشينيم و به کار شما گوش مي سپاريم. بنده آدمي نيستم که اگر موسيقي حرام نواخته شد بنشينم و به آن گوش بسپارم. آن چه در اين مقوله، حرام بوده هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم جاي ملاحظه نيست ومن هم به عنوان فرد متشرع که ملاکم فقه است، ملاحظه کاري نمي کنم.

 منتها، تلاش هايي که بعضي از افراد دلسوز و مخلص در زمينه موسيقي از اول انقلاب کرده اند، خوب بوده است و اين البته منهاي توجه همه جانبه اي است که گفتم بايستي مي شد، اما نشد.

به هر حال از اين به بعد مي گويم که خواننده ها و نوازنده هاي ما، مردمان متديني هستند که در مقوله موسيقي اصول را ملاحظه مي کنند. رعايت اصول از جانب آنها موجب شده که نوارهاي موسيقي تا حدودي از حال و هواي گذشته، خارج شود. امروز نوارهايي وجود دارد که يا مشکوک است و يا پاک و بي اشکال است. البته در کنارش نوارهاي داراي اشکال هم وجود دارد.

بعضي نواها واقعاً اشکال دارد

اخيراً در پاسخ به سوال برخي از دوستان - آقاي لاريجاني و دوستان صدا و سيما - گفتم: همه آن چه را که از صدا و سيما پخش مي شود از حيث بلا اشکال بودن شرعي، تأييد نمي کنم. بعضي نواها واقعاً اشکال دارد. مسلماً آهنگ هايي که از آرشيو صدا و سيما بيرون مي آيد، حرام است. اين آهنگ ها زماني که به رسم دربار ' هارون الرشيد ' براي افرادي از خاندان فاسد قاجار و پهلوي، که مقلد هارون الرشيد، آن هم نه در کشورگشايي و کشور داري و عرضه و لياقت، بلکه در عياشي و رذالت بودند، ساخته شده است. در اين آهنگ ها و موسيقي ها ذره اي وجه حليت نيست؛ اما تا دلتان بخواهد، در آن وجه حرمت هست.

کلام از محسنات موسيقي ماست

موسيقي را بايد به سمت هدف متعالي بکشانيد. اين را هم فراموش نکنيد که کلام از محسنات موسيقي ماست. اصلاً نقطه قوت در موسيقي فارسي و عربي، وجود کلام به صورت اغلبي است. يعني غالباً چنين بوده که موسيقي با کلام همراه مي شده است. مسلماً کلام بر جهت گيري کار مجموعه شما تأثير مي گذارد. به تعبير ديگر در بعضي اوقات، کلام که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدايتگر دارد و اين وجه در معناي عرفاني، اخلاقي، اجتماعي ياسياسي کلام نهفته است. آن وقت است که مي توان گفت: کلام هدايت گر، موسيقي را داراي جهت متعالي مي کند. يک وقت است که آهنگ را با کلامي گمراه کننده همراه مي کنيد. فرض بفرماييد کلام، مبين سوز و گداز يک عاشق کاملاً جسماني و مادي براي معشوقه خود است. سوز و گداز کذا هم به خاطراين است که عاشق به معشوقه دست پيدا کند و شب را با او تا صبح بگذراند! هيچ هدف ديگر ندارد و صد در صد هدف مادي است.

مسلماً کلام که براي اين مقصود گفته شود، حرام است. اين هنر شماست که بگردد و شعر هاي خوب را پيدا کند. البته شعر هاي حافظ و سعدي هم، هميشه عرفاني نيست. چه بسا شعر جسماني و مادي هم دارند. شعر را پيدا کنيد و کلامي را بيابيد که حقيقتاً معناي عرفاني يا اخلاقي داشته باشد؛ مثل خيل از غزل ها ي صائب و بعضي از شعراي سبک هندي، که از جنبه اخلاقي خوب و قابل قبولي برخوردار است. کلام هايي چنين را روي آهنگ هاي خود بگذاريد، تا آثار پسنديده اي به وجود بياوريد.

موسيقي را نجات دهيد

درخواست من از شما آقايان موسيقي دان ها و افرادي که در اين زمينه بسيار مهم صاحب نظر و هنر هستيد، اين است که احساس مسئوليت کنيد و موسيقي را نجات دهيد. البته من دلم نمي خواهد مفاهيم با هم مخلوط شود. بعضي از موسيقي دان هاي سنتي اصيل و ريشه دار، گاهي مي گويند که موسيقي قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولي در دوران انقلاب الحمدا... آن ابتذال از بين رفت. من اين را نمي خواهم بگويم. از ديد يک متخصص، همان است که موسيقي دچار ابتذال شده بود.

خوشبختانه، به خاطر محدوديت هاي قهري انقلاب، آن ابتذال ها از پيکر موسيقي فرو ريخت. من تقسيم ديگر را مي خواهم مطرح کنم. چون تنها به اين که آن ابتذال ها از بين برود، قانع نيستم. بلکه مي گويم: در همين موسيقي غير مبتذل سنتي عالمانه هم شما وظيفه داريد جهت گير درست ايجاد کنيد.

هدف دار کردن موسيقي

توقع من از شما، هدف دار کردن موسيقي است. من اين توقع را هم از آقايان آهنگ ساز و موسيقي دان دارم. اگر شما توانستيد اين کار را بکنيد، بدانيد خشتي را خواهيد گذاشت که نه براي تمدن ايران اسلامي، بلکه براي کل جهان محفوف به همان سياستي که قبلاً عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتي ممکن است ديگران هم در آينده، از اين اهتمام شما، بهره ببرند. گفتم که از وضعيت موسيقي در هند و چين و خاور دور اطلاع زيادي ندارم و نمي خواهم درباره آن قضاوت کنم، اما بدانيد در صورت هدف دار کردن موسيقي از طرف شما، موسيقي جهان عرب و شايد ديگر ممالک اسلامي هم، منتفع خواهد شد.

موسيقي را هدف دار، جهت دار و معنا دار، اجرا و طراحي کنيد و صبغه ها لهو را، از آن بزداييد. هنر انسان بي نهايت است. اگر به اين اصل معتقديد، چه لزومي دارد گوشه هاي مطربي و لهوي را، که موجد تحرکات فيزيکي است از موسيقي حذف نکنيد؟! شما مي توانيد با حذف آن گوشه هاي مخرب، گوشه هاي جديدي به وجود آوريد. کساني که قبلاً گوشه هاي کذا را وضع، تبيين و تدوين کرده اند، مگر بالاتر از شما بوده اند؟ آنها البته انسان هاي با ذوق و دانشي بودند، چنان که شما هم هستيد. من دعوت به غم انگيز بودن و بي ذوقي نمي کنم؛ بلکه دعوت من، به متعالي شدن و پديده موسيقي را از ابتلائات مادي بشر بيرون کشيدن و فراتر آوردن است.
اميدوارم به اين دعوت، جواب مثبت داده شود و موسيقي را به سمت متعالي شدن سوق دهيد. اگر شما هم اقدام نکنيد بالاخره گروهي مي آيند و به اين روش تکاملي عمل مي کنند. به هر حال، بشر در زندگي ناگزير از تکامل است.

موسيقي ارزشمند براي انسان هاي خردمند و صاحب انديشه 

در زمينه موسيقي، بايد آثاري پديد آورد که براي ملت ها و انسان هاي صاحب انديشه و خردمند، راه گشا باشد. والا اينکه هر آدم بي سر و پا و هر لات عرق خور از موسيقي التذاذي ببرد و خيال کند ويژه او ساخته شده است، ارزش و اهميت ندارد. موسيقي اي ارزشمند است که انسان هاي خردمند و صاحب انديشه و افرادي که يک حرکت و تشخيص شان گاهي دنيايي را تکان مي دهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند.

سمفوني بتهوون و شور "اميراف"

به ياد دارم در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بوديم يک وقت بحث از موسيقي و سمفوني هاي بتهوون پيش آمد. از برخي مطلعين شنيدم که شور «اميراف» در جنگ جهاني، باعث نجات شوروي، شده بود! از همين آهنگ شور موسيقي شما، آهنگساز و نوازنده اي در شوروي، قطعه اي ساخته که ملت را تکان داده است! من اگر چه «اميراف» را نمي شناسم و شور او را نشنيده ام اما مي دانم «شور» چيست و مي دانم که انساني با قريحه مي تواند با يک آهنگ ، ملتي را منقلب کند و تکان دهد.

به دنبال مسائلي چنين، در وادي موسيقي باشيد. اينکه از صدا و سيما اسم مي برم، بدين معنا نيست که وزارت ارشاد را فراموش کنم. وزارت ارشاد هم جزو موظف ترين هاست. اما شما جزو متعهد ترين و موظف ترين ها هستيد. پس به سراغ اين کار برويد. به هر حال باز هم از آقايان تشکر مي کنم و اميدوارم خداوند کمک تان کند و انشاء ا... بتوانيد همان طور که رضاي خداست و مورد خواست انقلاب و اسلام است، پيش برويد و عمل کنيد.
                                                                 والسلام عليکم و رحمه ا...


* منبع: هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري، چاپ و نشر: دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1377
 
ارسال به دوستان
وبگردی